-
سالها پیش از این
سهشنبه 1 آذرماه سال 1384 22:07
اشکای نظیفم برای که میریزید ؟ چشمای زیبایم برای که میبارید ؟ قلب تپنده- ام برای که میتپی ؟ روح حساسم برای که پر میزنی ؟ دل نازکم برای که میشکنی ؟ لب غنچه ام برای که بوسه غنچه میکنی ؟ دستان لطیفم برای که آغوش باز میکنید ؟ پاهای سبک بالم بسوی که گام برمیدارید ؟ ذهن خلاقم که را هر شب تصور میکنی ؟ گوشهای حساسم صدای...
-
ای کاش
یکشنبه 8 آبانماه سال 1384 11:49
وقتی که با منی نبض ثانیه ها را میگیرم چه تند میزنند اما هنگام فراق انگار قرن های متمادی می خواهد سپری شود تا باز دیدگان من با چشمان تو تلاقی شود . وقتی که در کنار منی حرمت عشقمان اجازه نمی دهد سکوت لحظه ها و زیبایی آن را با کلماتی بشکنیم و فقط به صدای قلبمان گوش می دهیم که تو گویی برای یکدیگر میزنند اما در وقت نبودنت...
-
اگر یک روز بیای
سهشنبه 26 مهرماه سال 1384 16:22
اگر یک روز بیای زیر پا تو از گلبرگ ها مفروش میکنم . اگر یک روز بیای خورشید را از آن بالا می آورم پایین تا ببیند تو از اون نورانی تری. اگر یک روز بیای چنان فریادی از شوق می کشم که همچون صور اسرافیل صدایش مردگان را زنده کند تا آنها هم نیز با من به شادی بپردازند . اگر یک روز بیای تمام آن چیزهایی که نداشتم ,دیگر نمی خواهم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 شهریورماه سال 1384 18:36
سلام دوستان از این به بعد دست نوشته های دوست خوبم امین رو براتون می نویسم نظر یادتون نره ................................... باز در سکوت شب گریستم و سرم را بر شانه های خیالی ات گذاشتم و آنقدر اشک از دیدگانم جاری کردم که دامنت را خیس گردانیدم.سرخی چشمانم را پس از گریستن با لبخند خیالی ات تسکین بخشیدم و در حالی که...
-
رویای مرگ
یکشنبه 30 مردادماه سال 1384 12:36
به آخرین دستی که برای دنیا تکان می دهم به آخرین نگاه و به لحظه خداحافظی می اندیشم به همه عمر که در آن هنگام مثل یک فیلم کوتاه چند ثانیه ای در برابر دیده ام ظاهر می شود و عزیزترین تصاویر ماندگار بر وجودم در آن جان می گیرند شاید چشمان بهت زده تو شاید گریه مادرم یا نگاه عاشقانه من به تو آخرین تصویر باشد دستهایم چه سنگین...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 مردادماه سال 1384 23:34
زمانی بود زمانم را گم کرده بودم خسته و کوفته چراغ دلم را بدستم گرفته و از هر کوچه و پس کوچه ای پشت هر دیوار و پنجره ای به دنبال زمان گم شده ام سرک می کشیدم باور پیدا کردن اون برام خیلی سنگین بود آسمون همیشه تیره و تاروابرهای بهم پیوسته اون خورشید رو از من ربوده بود سایه سیاه و شوم بی مهری ها و نا جوانمردی ها را بر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1384 15:49
به یگانه ای که آموزنده عر یان تر ین عشق ها , به اندیشه های محجوبم بود همامی که نظاره اش تنها غنیمت زندگیم شد ترا بادهای وسوسه نیاورده بودند که هزار پیچ نسیان به تباهیت ببرد سواحل صبور بر درگاه وسعت در یا همیشه منتظرانند همسایگانی که بی کرانگی آبها را به لابه نشسته اند دل خوش دار که چشمهای شرجی من هرگز نخستین سجده گاه...
-
تولدی دیگر
دوشنبه 23 خردادماه سال 1384 14:54
سلام این ادامه یه وبلاگ دیگه اس البته اینو برای یکی از دوستام میخوام وبلاگ خودم اینجاست www.milad-handsome.blogsky.com بیاین دیدنم ممنون موفق باشین