اشکای نظیفم برای که میریزید ؟ چشمای زیبایم برای که میبارید ؟ قلب تپنده-
ام برای که میتپی ؟ روح حساسم برای که پر میزنی ؟ دل نازکم برای که میشکنی ؟ لب غنچه ام برای که بوسه غنچه میکنی ؟ دستان لطیفم برای که آغوش باز میکنید ؟ پاهای سبک بالم بسوی که گام برمیدارید ؟
ذهن خلاقم که را هر شب تصور میکنی ؟ گوشهای حساسم صدای چه کسی
رو میشنوید ؟ خون وجودی من بدنم را برای چه کسی گرم نگاه میداری ؟ انگشتان من نوشته هایم را برای چه کسی به رشتهٔ تحریر در میارید؟
مشام من بوی وجودی چه کسی رو استشمام میکنی ؟
او را ؟ او که نیست ! او که خیلی وقت که رفته ! مگه ندیدید که رفت ؟
آه ! ای آه برای چه کسی از نهاد من بر می آیی ؟ روان من ز چه پریشانی ؟
برای او که اینجا نیست ؟ مگر نه اینکه سالیان سال است که در قلبم مرده ؟
آه قلبم برای چه گرفتی ؟ اری او مرده ، او مرده ...
سالها پیش از این : نرو خواهش میکنم نرو ! التماست میکنم ، نرو............
محمد امین نعمتی
30/8/84